کد مطلب:28274 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

کنار نهادن کارگزاران خیانت پیشه












1411. الاستیعاب: علی علیه السلام بر شهرها، دینداران و امانت پیشگان را می گماشت و اگر خیانتی از یكی از آنان به وی می رسید، برایش می نوشت: «در حقیقت، شما را از جانب پروردگارتان پند و اندرزی آمده است. پس پیمانه و ترازو را دادگرانه تمام نَهید، و اموال مردم را كم مدهید و در زمین، به فساد سر برمدارید. اگر مؤمن باشید، باقی مانده [حلالِ] خداوند برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم.[1] هنگامی كه نامه ام به تو رسید، وظایفی كه بر عهده ات بود، سامان ده تا شخصی را روانه كنیم و از تو تحویل بگیرد».

آن گاه رویش را به سوی آسمان می كرد و می فرمود: «بار خدایا! تو می دانی كه من نه آنان را به ستم كردن بر بندگانت فرمان دادم و نه به كنار گذاردن حقوق تو».

سخنرانی ها، موعظه ها و سفارش های او به كارگزارانش هنگامی كه آنان را به سوی كارها روانه می كرد، بسیار است و از بازگو كردنش صرف نظر كردم تا كتابم طولانی نشود؛ گرچه تمامی آنها زیباست.[2].

1412. دعائم الإسلام: علی علیه السلام، اشعث بن قیس را احضار كرد. وی از سوی عثمان، فرماندار آذربایجان بود و صد هزار درهم به دست آورد. برخی گویند آن را عثمان به وی بخشید و برخی دیگر گویند كه آن را در كارش به دست آورد.

امام علی علیه السلام فرمان داد آن را آماده سازد؛ ولی وی سر باز زد و گفت: ای امیر مؤمنان! این ثروت را در دوران حكومت تو به دست نیاورده ام.

[ امام] فرمود: «به خدا سوگند، اگر آن را در بیت المال مسلمانان حاضر نسازی، این شمشیر را چنان بر تو فرود آورم كه هر چه خواست، از تو باز ستانَد».

پس اشعث، اموال را آورد و امام، آنها را از او گرفت و در بیت المال قرار داد. [ این جستجو و پیگیری را] نسبت به كارگزاران عثمان، پی گرفت و هر چه از ثروت در دستشان بود، باز ستاند و در آنچه از میان برده بودند، آنها را ضامن كرد.[3].

1413. الفصول المهمة - از سوده دختر عماره همدانیه كه پس از مرگ علی علیه السلام بر معاویه وارد شد، گزارش شده -: معاویه شروع به سرزنش او كرد، به سبب كنایه هایش بر معاویه در ایّام جنگ صفین. سپس به سوده گفت: نیاز تو چیست؟

سوده گفت: به درستی كه خداوند از تو درباره امور مسلمانان و آنچه به تو واگذارده، پرسشگر است. همواره از سوی تو كسی نزد ما می آید كه مقامت را بزرگ می شمارد، اقتدار تو را می گستراند، ما را مانند خوشه گندم، درو می كند، و چون اسپند می كوبد و خوار می كند و مرگ را به ما می چشانَد. این بُسر بن ارطاه است كه به سوی ما آمد، مردان ما را كشت و ثروت های ما را گرفت. اگر سرسپاری نبود، عزّت و سربلندی در میان ما حاكم بود. پس اگر او را عزل كنی، تو را سپاس گوییم؛ وگرنه، به خداوند شِكوه بریم.

معاویه گفت: مرا منظور داری و تهدید می كنی؟! تصمیم گرفته ام تو را بر شتر سركش سوار كنم و به سوی بُسر برگردانم تا فرمانش را درباره تو به اجرا گذارد.

سوده خاموش شد و چنین سرود:

درود خداوند بر بدنی كه قبر، او را در برگرفت

و عدالت در آن قبر، دفن شد.

او با حقیقت، هم قسم شد و چیزی را جایگزین آن نمی كرد

او با ایمان و حقیقت، همراه بود.

معاویه پرسید: این شخص كیست ای سوده؟

سوده گفت: به خدا سوگند، این امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است. نزد او آمدم تا درباره مردی كه او را سرپرست [ گرفتن ]مالیات ها كرده بوده و ستم كرده بود، گفتگو كنم. او را ایستاده یافتم كه قصد نماز[ خواندن ]داشت. وقتی مرا دید، باز ایستاد و با روی گشاده و مهر و مدارا به سوی من آمد و گفت: خواسته ای داری؟

گفتم: بلی؛ و جریان را به وی گفتم.

گریست و گفت: «بار خدایا! تو گواهی كه من به آنها فرمان ستمگری بر بندگانت و رها كردن حقوق تو را ندادم». آن گاه از جیب خود، قطعه ای چرم درآورد و در آن چنین نوشت:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَدْ جَآءَتْكُم بَیِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلَا تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَآءَهُمْ وَ لَا تُفْسِدُواْ فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَحِهَا ذَ لِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛[4] به نام خداوند بخشنده مهربان! در حقیقت، شما را از جانب پروردگارتان بُرهانی روشن آمده است. پس پیمانه و ترازو را تمام نهید، و اموال مردم را كم مدهید و در زمین، پس از اصلاح آن، فساد مكنید. این [ رهنمودها ]اگر مؤمنید، برای شما بهتر است". هنگامی كه نامه ام را خواندی، كارهایی را كه در دست توست، سامان ده تا كسی را روانه كنیم از تو باز ستاند. والسلام!».

آن گاه این نامه را به من داد و آن را آوردم و به فرماندارش سپردم و او بركنار شد.

معاویه گفت: آنچه می خواهد برایش بنویسید. او را به شهر خود بازگردانید كه شكایتی نداشته باشد.[5].









    1. اقتباس از سوره اعراف، آیه 85 وهود، آیه 85 و 86.
    2. الاستیعاب: 210/3، و 1875/211/3.
    3. دعائم الإسلام: 396/1.
    4. اعراف، آیه 85.
    5. الفصول المهمّة: 127، العقد الفرید: 335/1، بلاغات النساء: 47، كشف الغمّة: 173/1.